زمستان از چله رست و هوا بی هوا گرم شددرختها، ملایمت گرما رابر پوسته ها...
زمستان از چله رست و هوا بی هوا گرم شددرختها، ملایمت گرما رابر پوسته های سخت و سردشان احساس کردندبه خیالشان که بهار رسیدهتا سرشاخه هایشان سبز شدو خوب که قد راست کردند سرما برگشتپیر شد، جوانه هاشانپوک شد، تنه هاشانبه خشکی یخ شدندبهار رسیده بوداما درخت ها دیگر هرگز گرم و سبز نشدنددرست مثل من کهتنها بودم و به سردی خونم خو گرفته بودم…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.