کریتر کوچولو به کیک ناخنک زد و خرابش کرد، رفت آچار را برای بابایش بیاو...
کریتر کوچولو به کیک ناخنک زد و خرابش کرد، رفت آچار را برای بابایش بیاورد ولی ظرف روغن را ریخت. مامان و بابا گفتند عیبی ندارد ولی وقتی گربه مداد رنگیهایش را به هم ریخت عصبانی شد. کریتر گاهی دوستانش را برای اشتباهاتشان میبخشید ولی گاهی از دستشان عصبانی میشد تا اینکه یک روز……
هنوز بررسیای ثبت نشده است.