کتاب پیله سوخته ...
انتشارات صدای معاصر منتشر کرد:چرا حس می کردم هر لحظه به پرتگاه نزدیک می شوم؟ سیروان شیرینی ای برداشت و در پیش دستی اش گذاشت و گفت: – بله… کام شما شیرین نباشه، کام کی شیرین باشه آخه؟! عمو با خشم گفت: – نیومده جنجال به پا نکن پسر! گفتی می آم؛ تبریک می گم و می رم. این بود تبریکت؟! مگر سیروان حرمت سرش می شد؟! مگر اصلا درک می کرد کجاست؟! انگار عقلش را از دست داده بود. با غیظ گازی به شیرینی اش زد و گفت: – چیه باباجون،…