کتاب با سنگ ها آواز می خوانم (گالینگور) ...
انتشارات صدای معاصرمنتشر کرد:دستانش را به زیر بغل برده و پایش را به نرده تکیه زد.حیاط روشن تر از هر شب دیگری بود و این برای ماهی بود که امشب عهد کرده تا بیشتر نورافشانی کند. به سنگریزه های حیاط زل زده و جای پای دخترک مومشکی را به وضوح روی آن ها دید. دویده بود، کل مسیر حیاط تا در را دویده بود. امشب هم مثل همیشه موهایش را از وسط فرق باز کرده و دو طرف صورتش رها کرده بود؛ البته منظم تر و دقیق تر از همیشه دقیق تر از زمانی…