کتاب پریشان ...
انتشارات مایا منتشر کرد:صدای خرناس خفیفی از پشت سرم شنیدم. جیغ آرامی کشیدم. یواش به عقب برگشتم. همه جا تاریک تر از قبل شده بود. در تاریکی، زنی با موهای بلند دیدم.اما صورتش را نمی توانستم ببینم. ناگهان زن دستش را بالا آورد. تیغه ی چاقویی در نور خفیف برقی زد. یک قدم به جلو برداشت. از ترس چند جیغ بلند کشیدم.فروشگاه اینترنتی نوابوک
…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.