کتاب صاد (آترینا) ...
انتشارات کتاب آترینا منتشر کرد: آنکه صورتش غرق خوشی بود و گویی در هوای بهشت نفس کشید نفسش را نزدیک صورتم فوت کرد و بیا چشم باز کند زمزمه وار گفت پابندت شدم صبوری بند نگاه هات، خنده هات بنده حجب و حیات… رفتارت… اصلا همین مدل خاصته که گیرم انداخته.چشم گشود و میان دو انگشت فاصله ی نگاه هایمان هسته تر اقرار کرد یه عمر ماهی دلمو تو مشتم نگه داشته بودم؛ اومدی و ماهی سر خورد اومدی و همه چیز شد تو!فروشگاه اینترنتی نوابوک
…