کتاب سایه های اردیبهشت ...
انتشارات نشانه منتشر کرد:زن که دست شوهرش در دستش بود،گونهاش را به شیشه چسباند. صخرهها با شیب تند و چهرهی عریان، سربه سر روی هم سوار بودند. نم اشکی در لبهی پلکهای پایینش میلرزید. چند بار پلک زد و ایوان خانهای را که کنار جاده از تاریکی سر درآورده بود، مواج دید. انگار دستی ناپیدا گهوارهای را از تاریکی به روشنایی تکان میداد. اکنون در آن پایین، در تاریکی رودی بود و درختانی که نفس به نفس هم داده بودند و در آن بالا…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.