کتاب دایناسورها ...
انتشارات پرسمان منتشر کرد:چشم هایش میان ویترین و فضای خالی معلق مانده بود. همیشه توده ای خالی و شناور را خلال جسمش حس می کرد. انگار مرد مستی باشد با دست های فشرده بیخ گلوی عزیزترینش. هی فشار بدهد و فشار بدهد و بعد سکوت.مدتها بود که دست هایش را بالای سر به نشانه ی تسلیم نشان می داد اما کسی نمی دید. کسی آن فریاد گوش خراش را نمی شنید تا به جرمی نه چندان کوچک به نبودش رأی دهد.آرامشی آشفته گریبانش را گرفته بود و جدا نمی ش…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.