کتاب داستان مادری که دختر پسرش شد ...
انتشارات نگاه منتشر کرد:ناگهان اسبها در شب شیهه کشیدند.میخکوب سر جایم ایستادم، گوشهایم در باد. شیهه به یک شیههی معمولی شباهت نداشت. صدایی بود نرم، دلنشین، به طرز عجیبی زنانه، کمی مانند یکی از این نالههای دوردست جنگلهای بروتاین زیر باران تند بهاری؛ صدایی شفاف و به زحمت شنیدنی که گویا شما را به اسم صدا میزند… سرم را برگرداندم، هیچکس پشت سرم نبود.فروشگاه اینترنتی نوابوک
…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.