دو پسر بچه بعد از یک جشن تولد، حوالی نیمه شب، از خانه بیرون می زنند و ...
دو پسر بچه بعد از یک جشن تولد، حوالی نیمه شب، از خانه بیرون می زنند و چند کوچه آن طرف تر، ناخواسته، پای شان به خانه ی متروکی کشیده میشود که در آن هیولاهایی با دندان هایی که بیرون زده اند، انتظارشان را می کشند. نویسنده ی داستان نیز به سبب سماجت یک خبرنگار، ناخواسته به جهان هولناک داستانش کشیده می شود، جهانی که در آن هیولاها در حال تکثیر شدن هستند و …
هنوز بررسیای ثبت نشده است.