کتاب افسانه محبت ...
انتشارات جامه دران منتشر کرد:روزی روزگاری، پادشاهی بود و دختری داشت شش هفت ساله. این دختر کنیز و کلفت خیلی داشت. نوکری هم داشت کمی از خودش بزرگتر به نام قوچعلى. وقت غذا اگر دستمال دختر زمین می افتاد قوچ على بش میداد. وقت بازی اگر توپ دورتر می افتاد، قوچعلی برایش می آورد، گاهی هم دختر پادشاه از میلیون ها اسباب بازی دلش زده میشد و هوس الک دولک بازی می کرد. الک دولک دختر پادشاه از طلا و نقره بود.اول دفعه ای که دختر هوس …
هنوز بررسیای ثبت نشده است.