اینطور به نظر میرسد که مادر مارکو دوست ندارد او به هیچ کاری دست بزند زیرا به نظرش همه چیز خطرناک م...
اینطور به نظر میرسد که مادر مارکو دوست ندارد او به هیچ کاری دست بزند زیرا به نظرش همه چیز خطرناک میآمد. مارکو به توصیههای مادرش توجهی نمیکند و یکروز غافلگیرانه توسط ضربه یک چوب بیسبال بیهوش میشود. وقتی به هوش میآید اتفاقات عجیبی به وقوع میپیوندد صدایی عجیب او را تحت سیطره خودش در آورده.