کتاب که باد در موهایش بنفش بود ...
بارها باران را تا آخر گوش داده ام هر قطره حرف خودش را می زند یکی خورد بر تشت گفت طبل یکی از سقف توی کاسه ی استیل چکه کرد گفت بام و یکی خواست خودش را بیندازد روی پلیت
…