آن قدر برای رسیدن کریسمس هیجان زده بودم که حتی جیرم هم درنمی آمد! قرار...
آن قدر برای رسیدن کریسمس هیجان زده بودم که حتی جیرم هم درنمی آمد! قرار بود بهترین مهمانی کریسمس در خانه ی من برگزار شود. ولی در یک چشم به هم زدن مصیبت بر سرم هوار شد. پنجه ام به دمم گیر کرد و سر از بیمارستان درآوردم. بعد هم سوراخ موشم آتش گرفت! گندپنیرش بزنند، عجب کریسمس وحشتناکی!…