زنگوله خیلی شیطون بود. همهاش توی گردن بزی جیلینگ جیلینگ میکرد. هر وقت بزی قایم میشد، زنگوله میگف...
زنگوله خیلی شیطون بود. همهاش توی گردن بزی جیلینگ جیلینگ میکرد. هر وقت بزی قایم میشد، زنگوله میگفت: جیلینگ…جیلینگ…آن وقت بزی را پیدا میکردند. هر وقت بزی خوابش میبرد، زنگوله میگفت: جیلینگ…جیلینگ…آن وقت بزی بیدار میشد…
برگرفته از متن کتاب