یک شب فیل کوچولو به زمین بازی رفت تا سوار الاکلنگ شود. فیل روی الاکلنگ نشست. این طرف الاکلنگ پایین آ...
یک شب فیل کوچولو به زمین بازی رفت تا سوار الاکلنگ شود. فیل روی الاکلنگ نشست. این طرف الاکلنگ پایین آمد. اما آن طرف، بالا بود. فیل فریاد زد: یکی بیاید با من بازی کند. قورباغهها قور قور جستی زدند و روی آن طرف الاکلنگ نشستند. اما فیل بالا نرفت…
برگرفته از متن کتاب