تام پس از دچار شدن برادرش به سرخك مجبور شد. تا نزد خاله و شوهر خاله اش برود و مدتی در كنار آنها بم...
تام پس از دچار شدن برادرش به سرخك مجبور شد. تا نزد خاله و شوهر خاله اش برود و مدتی در كنار آنها بماند. در خانهی خاله هیچ همبازی و یا موضوع جالبی برای تام وجود نداشت. تام از بدو ورود متوجهی ساعت دیواری قدیمی در سالن آپارتمان شد كه به او گفته شده بود متعلق به خانم “بارتولومیو” پیر است و اجازهی دست زدن به آن را ندارد.
یك شب تام متوجه شد كه ساعت در نیمهشب، 13 ضربه میزند. تام برای سركشی به طبقهی پایین میرود و در انتهای سالن را باز میكند. او خود را درون باغی بزرگ و زیبا میبیند كه صاحب خانه به وجود آن اشاره نكرده بود.