کتاب نفرین به هرچه قانون ...
انتشارات اسم منتشر کرد: رفتیم. همه با هم. توی مراسم من حواسم همه اش به آقاجون بود که راست به جلو نگاه میکرد و موقع روضه خوانی گریه کردنش هیچ شباهتی به آن بساطی که پارسال و پیرارسال درآورد نداشت.خیلی آقاوار دستش را گرفته بود جلوی صورتش و شانه هاش تکان می خورد. من از اینکه دیروز نیاورده بودیمش مسجد، دلم سوخت. از آن شوخی مسخره دلم سوخت و حسابی گریه کردم.وقتی یادم می افتاد که الان دیگران نمی دانند من به خاطر چی گریه میکن…