دربارۀ کتاب موسسه سرپر...
دربارۀ کتاب موسسه سرپرستی ارواح
ویلکینسونها داشتند به خوبی و خوشی کنار هم زندگی میکردند که یکیاره دنیایشان زیرورو شد. زمان جنگ بود و انتظار هر چیزی را داشتند جز این یکی. آن روز داشتند وسایلشان را برمیداشتند تا به پناهگاه ته باغ بروند که بمب روی خانهش…