کتاب مردن حوصله می خواهد ...
انتشارات سیراف منتشر کرد:صدای دیوانه ای تمام مغزش را پر کرده بود. دیوانه ای که دیشب، جنی شده بود انگار؛ بیراهه می گفت؛ به خیالش خدا بود؛ می خواست تقاص بگیرد؛ از زنها؛ که زنش گفته بود دیوانه است و ترکش کرده بود؛ و او حالا از زنها نفرت داشت… نگاهی به عذرا انداخت که خم شده بود و گلن را از زیر پای علیا حضرت بر می داشت. نگاه عذرا بی تفاوت بود. مثل زن خودش. عذرا نفهمید کی خدا از پشت پرید و گردن او را گرفت و به قصد کشت فش…