کتاب ماهرخ ...
انتشارات آماره منتشر کرد: فرهاد دیگر به خانه ی ما نمی آید. اما او هرزگاهی سر راهم در مدرسه مرا می دید و از مدرسه به خانه و گاهی از سرکوچه تا مدرسه را با من می آمد. کم کم احساس کردم فرهاد می تواند مرد زندگی ام باشد. اولین بار موقع خداحافظی شعری برای من خواند.-(گفتی ز همه ماهر خان ماهرخ ترینی/ منکر نشود هیچکس اما به از این باش/ سربازم و پیرایه ندارد سخن من/ اینقدر مکن عشوه و با ما به از این باش)علاقه ام هر روز به او بی…