کتاب لطفن صندلی عقب بنشینید ...
انتشارات نیماژ منتشر کرد:مریم می لرزید،مریم با لباس سفیدش می لرزید،نریم با رژگونه اش می لرزید با تمام نقل هایی که روس سرش نقش برف را بازی می کردند…کاسه ی آش را گرفتم تشکر کردم و بعد در خانه را بستم روی خودم،روی مریم.نشستم پشت در کبودی زیرچشم مریم را گریه کردم،مریم نشست پشت در و صورت سوخته ی مرا گریه کرد.فروشگاه اینترنتی نوابوک
…