کتاب عشق های فراموش شده (گل و نوروز)(گالینگور) ...
انتشارات هوپا منتشر کرد: نوروز به هوش آمد. تمام وجودش درد داشت. دست چپش غرق خون بود و احساس کرد چند دندهاش شکسته است. جلوی خونریزی را گرفت. آرام بلند شد و آخرین پرش به عقب گل را دید. شیوهی مبارزهاش برایش آشنا بود. گل پارچهای سفید به محل زخم بست و اژدها دوباره گمش کرد. گل کمان کشید. اینبار کمی بالاتر از چشم را نشانه گرفت. زه را کشید و صدای جیر جیر چوب دوباره بلند شد. نفس عمیقی کشید. به موی سیاه یاسمین بانو فکر …