کتاب عشق بدون تجریش (مانوش) ...
انتشارات کتاب پارسه منتشر کرد:از متن کتاب:بابا مجبور شد دو دندان کناری بالایش را بکشد و چون پول نداشت جایش چیزی بکارد، وقتی میخندید هم فک پاییناش کج میشد و جای خندهاش سیاه میشد و مامان میگفت یا یک دکتر ارزان پیدا کن و دندان بکار یا دهانت را ببند و بخند، که بابا میگفت دو تا کار را نمیتواند همزمان با دهانش انجام بدهد.داستان سه دوست در آغاز دههٔ 1370 در تهران؛ از نسل بچههای کوچه و خیابان. فیلم را هم در سینما می…