کتاب زیر صحن سربی شب ...
انتشارات فصل پنجم منتشر کرد:زیر صحن سربی شب، چشمای تو ماه من بود حتی یه لحظه نبودت، توی سینه آه من بودحالا تو نیستی ببینی که شبام تیره و تاره هر شب از ابرای غصه غم و تنهایی می بارهدل من به خاطراتت هنوزم دخیل می بنده اشک تو چشمامه ولی لبام دروغکی می خندهداره می سوزه وجودم توی این درد کشنده نارفیق این من تنها هنوز از تو دل نکندهریه هام نفس ندارن بدجوری هواتو کردم ضجه میزنه وجودم، مث یه جسد سردمروزی صد بار توی رویا رد م…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.