کتاب زندگی حشرهای ...
انتشارات نیلوفر منتشر کرد:سام چنگال را برداشت و به طرف بشقاب برد، اما متوجه مادهمگس جوانی شد که در مرز میان پوره و سس نشسته بود.اولش خیال کرده بود تکهای شوید نازک است. به آرامیدست را به طرفش دراز کرد. مگس تکانی خورد اما نرفت. سام با احتیاط او را با دو انگشت گرفت و بلند کرد وروی صندلی خالی کنار میز نشاند.مادهمگس خیلی جوان بود و پوست آبدار و سبزش با نشاط زیر نور خورشید میدرخشید. سام فکر کرد چقدر اسم انگلیسیاش ((بط…