کتاب دوست داشتم هر شب به پیاده روی بروم ...
انتشارات خوب منتشر کرد:در این گیرودار، چنان که خانم معلم پیش بینی کرده بود، به یاد اولین عکس دسته جمعی عمرمان افتادیم.گاه و بیگاه آن را از میان دفترهای قدیمی بیرون می آوردیم و التماسش می کردیم معنای هستی را بر ما آشکار کند. آن عکس هم ما را به یاد سرنوشت کوسه اَرِگی می انداخت، همان همکلاسی مان، آن پسرک خنده روی ایستاده بر میانه پله های سنگی، که در نهایت در پاسگاه پلیس تحت شکنجه قرار گرفت و مرد. البته پاسخ های آن عکس ه…