کتاب دالک ...
انتشارات مایا منتشر کرد:پرنیان می نشیند لبه ی تخت زن بچه، مرده به من می خندد و لپ هاش را به تمسخر باد میکند. سپیده خودش را خیس میکند، کاغذ احضار روح را نگاه میکند و اسم سمانه را که نعلبکی، رفته نشسته رویش، سمانه پنج ساله میشود، می دود سمت تو که کرم کباب شده اش را نشانت دهد. من، سر خیابان می ایستم . از سرما می لرزم. منتظر می مانم تا تو بیایی و مرا ببری به مدرسه ابوذر. کیف سنگینم شانه ام را خم میکند. کامیونی بزرگ، از ا…