دربارۀ کتاب خانه ای رو...
دربارۀ کتاب خانه ای رو به باد
نیمهی پاییز درختها را لاغـر کرده. سکسکهام گرفتـه. یک لیوان نوشابـه میریزم و میگذارم هرچه که سر معدهام مانده سُر بخورد به طرف پایین. امشب از آن شبهایی است که خواب با من سر لج افتاده. نگاهی به تقویم روی اپن میاندازم. زم…