کتاب تارا ...
انتشارات ماهابه منتشر کرد: دو صدای تفاوت در ذهنش تکرار می شد، اعصابش حسابی تحریک شده بود و از عاقبت کاری که حال، درست و غلط بودنش را نمی دانست می ترسید ولی حس عجیبی که برای اولین بار او را به سمت و سوی خود سوق می داد چیزی نبود که بتواند از آن چشم پوشی کند که چرا که بیشتر از هر زمان دیگر خود را محتاج می دید. نفس در سینه اش حبس شده بود و رطوبت روی پیشانیش هر لحظه بیشتر می شد. برای تسلط به خودش چشمانش را بست و چندین نفس…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.