کتاب تاجماه ...
تاجماه – وقتی به خودم نگاه كردم، ترسیدم… دیدم مثل گلاب منو تو یه شیشه سبز و شكننده ریختن… اونوقت این شیشه رو، یك مرد، آروم و بیسروصدا، زیر سر داریش قایم كرده تا هر وقت سرحال بود، اونو بو كنه… اما من، دستامو واز كردم و شیشه رو شیكستم. بتول خانم – كجا پاشم برم؟ اینجا خونه منه. این زندگی مال منه. هرجا برم یه روز مهمونی، دو روز مهمونی، روز سوم باید برگردم سر خونه و زندگی خودم. مارگیر – همین حالا این حیوون به همه…