کتاب بهشت را در قلب من بساز ...
انتشارات علم منتشر کرد:پاسی از شب گذشته بود و هنوز زمزمۀ مادر، و صدای یکنواخت نخ و قیچی به گوش میرسید، و فضای آن خانۀ کوچک اما روحنواز را پر میساخت. آن زمزمه و آن صدای یکنواخت، برای مادر همهچیز بود. روح زندگی بود. اما برای سارا، وزنهای بود که به قلبش میآویخت. دچار احساس گناه میشد. به پهلو غلتید و گوشهایش را داخل بالش فشرد….