کتاب بنانا براوا ...
انتشارات علم منتشر کرد:فقط نور یک چراغ کوچک بود و بوی تندِ کاشاسا.گره گورائو لیوان را سرکشید، از گوشۀ دهان تفی انداخت و لیوان دیگری سفارش داد. چشمان بی فروغ گاریمپهئیروها ، گره گورائو را نظاره می کرد و همه منتظر بودند که او بقیه ماجرا را تعریف کند.- خوب، بعد چه اتفاقی افتاد؟- هیچ. برای من اتفاقی نیفتاد. اگر اتفاقی افتاده بود به جای آن که این جا باشم، آن جا افتاده بودم. بدن من بسته است، نفوذناپذیر است. گلوله به بدنم …