کتاب افسانهها و قصههای ملل (افسانههای مردم روسیه) ...
روزی روزگاری، پیرمردی در كلبهای با دختر كوچكش زندگی میكرد. آنها با هم بسیار شاد بودند و عادت داشتند همیشه سر میزی كه پر از نان و مربا بود به هم لبخند بزنند. همه چیز به خوبی پیش میرفت تا اینكه مرد به فكر افتاد كه بار دیگر ازدواج كند.
…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.