کتاب آیین معصومیت (نمایشنامه) ...
… ما در یک سیاه چال هستیم. شما از رویا سخن می گویید آنها می آیند تا به شما خلا ذهنی نشان دهند. شما از خواب و خیال سخن می گویید، آنها به شما فضای تهی نشان خواهند داد. صبح بیرون رفتم و آسمان پر بود. غروب بازگشتم و آسمان افسرده بود. دوشنبه یک گاو دیدم. سه شنبه یک لاشه دیدم که مگس ها بر روی آن نشسته بودند. وقتی دختمر سیزده ساله بود، از خانه فرار کرد. در چهارده سالگی تخته های چوب به پاهایش بستم تا شاید بماند. اوه، ما با…