کتاب آخرین پر سیمرغ ...
انتشارات شقایق منتشر کرد:قلب ضعیفم رو مجاب کردم تا دست از تپیدن برداره و آروم بگیره. برای اولین بار، بعد از تمام سختی هایی که زمان زیادی ازشون نمی گذشت، من جمله ای شنیدم که خستگی تمام شب و روزهای گذشته رو از روی شونه هام برداشت.آروم تر بودم، نفسم کمتر می گرفت، قلبم آروم تر می کوبید، مچ دستم رو فشار خفیفی داد و زمزمه کرد: – می خوای بریم بیرون آب و هوایی عوض کنی؟ مطمئن بودم خسته ی راهه. خاطرهی قدم زدن توی شب رو گذاشتم …