دربارۀ کتاب تا بهار صب...
دربارۀ کتاب تا بهار صبر کن باندینی
کتاب ها را از توی قفسه ها بیرون می کشیدم، چندخطی، چند صفحه ای می خواندم و بعد آن ها را سر جایشان برمی گرداندم. یک روزی کتابی بیرون کشیدم و آن را باز کردم، خودش بود. لحظه ای ایستادم و مشغول خواندن شدم. سپس مثل کسی که توی …