کتاب قصه های تصویری زهرالربیع (5)(شیر فروش و دختر حاکم) ...
انتشارات قدیانی منتشر کرد: در زمانهای دور حاکمی بود به نام حجاج .او بعضی وقتها با لباس معمولی به شهر می رفت تا از اوضاع و احوال مردم آگاه شود. اگر کسی در مورد او حرف میزد یا بد می گفت او را شناسایی میکرد تا بعداً دستگیرش کنند حواسش به همه جا بود و با دقت گوش میدادروزی از روزها حجاج از جلوی یک مغازه ی شیر فروشی میگذشت که صدای مرد شیرفروش را شنید. خوب دقت کرد و دید کسی در مغازه نیست و فهمید با خودش حرف میزند حجاج کنجکا…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.