کتاب کافه نگار ...
انتشارات روزنه کار منتشر کرد:نگار قدم در کوچه گذاشت و در خانه را آرام پشت سرش بست. ناامیدانه ایستاد. از قتلی که می خواست مرتکب شود هراسان بود. نمی توانست قدم از قدم بردارد، دستش همچنان روی دستگیره گرد در جا مانده بود و زانوانش می لرزید. هوا گرگ و میش بود. باد خشنی بر صورتش شلاق می زد. سرمای میانه پاییز بر وجودش چنگ می انداخت. صدای شیون شاخه های درختانی که سرتاسر کوچه به صف بودند و هول خلوتی کوچه او را از رفتن منع می …
هنوز بررسیای ثبت نشده است.