کتاب مار و پله ...
انتشارات شهید کاظمی منتشر کرد:همیشه از بازی مار و پله متنفر بودم، از نیش خوردن و سقوط و برگشتن به نقطه اول بدم می آید. از عصر روز اول دردسرهای من شروع می شود. همیشه جرقه دعوا را عالیه می زند. سودابه از مسجد می آید و با کنایه حرف می زند. فکر می کند من چیزی به بازجو گفتم که 40 روز بازداشت بوده، رگبار حرف های سودابه اعصابم را خرد می کند. به ده نقر قول دادم که صبور باشم، از قاضی و بازجو تا سیمین و مادرم و… ولی مگر حرف …