سام و استلا داشتند بازی می کردند که یک باره استلا ناپدید شد. او داشت ت...
سام و استلا داشتند بازی می کردند که یک باره استلا ناپدید شد. او داشت تمرین می کرد که با فکر کردن به چیزهای نامرئی، مثل باد و موسیقی یک دفعه ای غیب شود؛ برای همین هم رفته بود پشت بوته ها. سام پرسید: «به پری ها هم فکر کردی؟» و این طوری شد که استلا دست او را گرفت و برد توی جنگل تا نشانش دهد که پری ها اصلا نامرئی نیستند و خیلی هم خوب می شود آن ها را دی…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.