در تاریکی آغاز شده و هر چه می داند را از بینی اش آموخته است. تیزپا را ...
در تاریکی آغاز شده و هر چه می داند را از بینی اش آموخته است. تیزپا را می گویم! دلش می خواست پا از محدوده ی امن خود فراتر بگذارد و به آن سوی تاریکی برود به سوی نور به سوی بوهایی که حتی اسم شان را هم نمی دانست! اکنون او باید بین ماندن و رفتن یکی را انتخاب کند: ماندن در غار قدیمی با همان بوی آشنای خانه یا رفتن در مسیری که سخت و طولانی است. آیا آن قدر …